رئیس مردم آزار

ساخت وبلاگ

سه سالی بود که اداره ما رئیس نداشت. از وقتی رئیس قبلی بازنشسته شد و مدیر کل هم به ماموریت رفت اداره و اداره کل ما رفت رو ی هوا. هیچگاه یادم نمی رود در آخرین روزهای اسفندماه سال 92 بود که رئیس ما در اتاقش را قفل کرد و رفت. آدم خوبی بود. شنبه که آمدیم دیدیم نیست. از معاون پرسیدم پس آقای رئیس کجاست؟ گفت او دیگر بازنشسته شد. یاد چهارشنبه ای افتادم که می رفت و به ناگاه گفتم چه غریبانه ... خدا هر کجا هست او را به سلامت بدارد. هنوز بچه هایش را رد نکرده بود. می شد گفت که جوان است. 

این عاقبت همه ما است. 

بگذریم. خلاصه بعد از حدود 3 سال رئیس جدید تشریف فرما شدند. قبلاً وصفش را از دوستان شنیده بودم و می دانستم که آدم مردم آزاری هست. هر کس قبلا با او کار کرده حاضر نیست به این اداره بیاید. دو هفته ای هست که بدجوری روی مخم رفته. برایش نقشه های بچگانه ای کشیده ام. یکبار تصمیم گرفتم پوشک های محمد صالح را که به عطر مدفوع خویش عطرآگین نموده آورده و در فرصتی مناسب به سقف اتاقش بکوبم تا همه جا پخش شود. در ذهنم هرگاه این نقشه را مرور می کنم لبخندی شیطنت آمیز بر لبانم می نشیند. اما دوستان می گویند بهتر است با او بسازیم تا فرصت انتقال از این اداره فراهم شود. راست می گویند. سرشاخ شدن با اینها اکنون باعث خراب شدن سوابق در آینده می شود. باید فکری برای افزایش توان و تحملم بکنم. 

فریدون و فرخ...
ما را در سایت فریدون و فرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zehnenaghesb بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 17:28