سوگند

ساخت وبلاگ

قسم به غربت هجرت، قسم به دل که غمین است

قسم به آینه ای را که نقش یار در این است

به جام چشم تو سوگند، به روی ماه وش تو

قسم به خنجر ابرو که چون هلال کمین است

قسم به عشق زلیخا به وقت دیدن یوسف

به ماه روی تو سوگند که شهره گرد زمین است

هجوم ثانیه ها را به سال و قرن شمارم

براستی غم هجرت چه هولناک و مهین است

میان میکده چشمم به دست مست تو ساقی

تو را که لعل لبت را شراب سرخ عجین است

کمند موی تو بافم به پای خویش ببندم

که هر که دست نبرده، برون ز خلد برین است

شکر اگر که بریزد ز بیت بیت سرودم

چو التفات نباشد به گوش دوست حزین است

سکوت خانه چه سنگین، هوای خانه چه سرد است

چه روزها که در این شهر، مرا خدای قرین است

بخوان ترانه عشقت بخوان سکوت دلم را

ز هر طرف که بخوانی روان و نغز و متین است

اگر به عقل بجویی، سر از سراش نیابی

همینکه دل بسپاری، روی که راه همین است

به پیر میکده گفتند که یک نشانه بیاور

بگفت او که نشانست، فرا ز بیع و ثمین است

فریدون و فرخ...
ما را در سایت فریدون و فرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zehnenaghesb بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:37