و معصومیتی که بار دیگر سوخت.

ساخت وبلاگ

پرده اول

و معصومیتی و که بار دیگر و سوخت و. دیروز در شین آباد و امروز در سیستان... در هر دو رویداد، دخترکان نازنین در استانی محروم. نه مقامی ککش گزید و نه رگ گردن نماینده ای بیرون زد... 

خداوند به فردوس کاویانی عمر دراز دهاد و هرکجا هست به تندرستی نگاه داردش. در سریالی داشت موتورش را روی جک می گذاشت گفت: هر چه سنگه مال پای لنگه... 

حکایت این روزهای ماست... نمی دانم چه حکایتی است که همیشه ضعیفترین انسان ها دچار بدترین فجایع می شوند. دلم خون از این همه اخبار بد. امروز کلیپی از جزئیات این حادثه را می شنیدم از زبان یکی از مجریان تلویزیون که اشک می ریخت و می گفت که چگونه این حادثه رخ داده. دست آخر هم انتقادی تند از ساکنان شیر پاکتی بهارستان کرد. با او اشک ریختم و دلم ریش شد. 

پرده دوم

به اصطلاح نماینده ای از همان استان با لکسوس به اداره ای رفته و پنداشته که هرکجا می رود باید در را باز کنند و با سلام و صلوات به دنبالش بدوند. کارمندی جلو اش را گرفته. فحشش را داده و دست آخر هم جوانی او را از آن اداره بیرون کرده... 

وا مصیبتا! وا اسلاما! وا قومیتا! وا اقلیتا! 

مجلس نشست غیر علنی گرفته و قرار است بگیر و ببند راه بندازند که به نماینده ای خرده گرفته اند و... یکی نیست بگوید اینقدر که بفکر توهین به این نماینده بودید به فکر سوختن این چهار معصوم هم بودید؟ واقعاً توهین به شعور ملت تا به کی؟ 

من واقعاً معذرت می خواهم که افرادی این چنین عنوان نمایندگی مردم را یدک می کشند. کدام نماینده؟ کدام مردم؟ کشک چی؟ پشم چی؟ 

فریدون و فرخ...
ما را در سایت فریدون و فرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zehnenaghesb بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 2 دی 1397 ساعت: 20:16