از انسان متمدن به انسان متوحش

از وقتی اسیر اندیشه های پست مدرن شده ام مفاهیمی همچون ذات و جوهر و گوهر و... بیش از آنکه معنایی داشته باشد برایم خنده دار و مسخره گشته اند. اینکه هر کس به ذات خود باز می گردد و گوهر درونی هر کس درون مایه تجسد بیرونی اوست سخنی گزاف بیش نیست. ما محصول شرایط بیرونی جامعه ای هستیم که در آن زیست می کنیم. هرگاه شرایط از حد توانمان بگذرد مرزهای توحش را به ابزارهایی  عقلگونه در می نوردیم و به آنجایی می رسیم که برخی همنوعانمان رسیده اند. از آشویتس گرفته تا داعش...

می خواهم بگویم بحران در زندگی اعصاب برای مردم نگذاشته... چند شب پیش پلیسی که از دست سر و صدای همسایه بالایی خود که اتفاقا همکارش هم بوده عصبانی شده بود، اسلحه برداشته و رفته او و 2 تن از دوستان دیگرش را کشته و بعد به خانه آمده و با خالی کردن تیری در قلبش به زندگی خود نیز خاتمه داده... 

مردم دیگه اعصاب ندارندا